۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۱:۵۷ ي
گاهی فرارم ازکنار خاطرات ،یاداوری نکردن نیست بلکه ترسیدن وهراس از تکرار گذشته است بی اختیار اشک های سیلاب شده ی مادری برای دختر پشت کنکوریش،سیگار کشیدن های پدری برای ترک تحصیل کردن پسرش،روگرفتن های خواهری از همسایه ها برای قبول نشدن خواهریابرادری ک سالها نشسته اند ب روز ثمره دادنش.......................همه و همه انگیزه ک نه!؟تلنگری میشود برایمان تا کمی بخاطر بیاوریم ک شاید ما نبینیم و این لحظات را دیگران از اوضاع خانواده مان بعد از نتیجه ی کنکور شکار کنند
بنشین بنگر و بیاندیش ب سخنان خواهر کوچکترت ک چ وآرزوها برای قبول شدنت در بهترین دانشگاه دارد ،ب دعاهای نیمه شب مادرت برای قبولی دخترش،ب تحمل کردن نیش وکنایه های دیگران ب خانواده ات ک میگوین:بازهم جایی قبول نشد؟؟؟؟؟؟//بازهم میخواهد امسال را بماند پشت کنکور؟؟؟؟:
بنشین بنگر و بیاندیش ب سخنان خواهر کوچکترت ک چ وآرزوها برای قبول شدنت در بهترین دانشگاه دارد ،ب دعاهای نیمه شب مادرت برای قبولی دخترش،ب تحمل کردن نیش وکنایه های دیگران ب خانواده ات ک میگوین:بازهم جایی قبول نشد؟؟؟؟؟؟//بازهم میخواهد امسال را بماند پشت کنکور؟؟؟؟:
ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق
برو ای خواجوی عاقل هنری بهتر از این؟؟
برو ای خواجوی عاقل هنری بهتر از این؟؟